در نظامهای اقتصادی امروز، مالیات یکی از ابزارهای اساسی برای تأمین منابع مالی دولت و تحقق عدالت اجتماعی بهشمار میرود. چگونگی طراحی و اجرای نظام مالیاتی، تأثیر مستقیمی بر توزیع درآمد، رشد اقتصادی و رفاه عمومی دارد. در میان ساختارهای مختلف مالیاتی، دو الگو بیش از سایرین مورد توجه اقتصاددانان و سیاستگذاران قرار گرفتهاند: مالیات تصاعدی و مالیات تنازلی. در حالی که مالیات تصاعدی با هدف کاهش نابرابری و حمایت از اقشار کمدرآمد طراحی شده است، مالیات تنازلی به دلیل سادگی اجرا و کارایی اقتصادی، در بسیاری از کشورها بهویژه از طریق مالیاتهای غیرمستقیم مانند مالیات بر مصرف، کاربرد گستردهای دارد. با این حال، این نوع مالیاتها میتوانند آثار متفاوتی بر عدالت اقتصادی و توزیع ثروت برجای گذارند. در ادامه، به بررسی مفهوم و ماهیت مالیات تنازلی، استدلالهای موافق و مخالف آن، تفاوتش با مالیات ثابت و همچنین نمونههایی از اجرای آن در کشورهای مختلف خواهیم پرداخت.

تعریف و ماهیت مالیات تنازلی و تأثیر آن بر عدالت اقتصادی
مالیات تنازلی (Regressive Tax) نوعی نظام مالیاتی است که در آن با افزایش درآمد، نسبت مالیات پرداختی به درآمد کاهش مییابد؛ به عبارت دیگر، افراد یا بنگاههای کمدرآمد بخش بزرگتری از درآمد خود را بهصورت مالیات میپردازند نسبت به افراد پردرآمد. در این نوع ساختار، نرخ اسمی مالیات ممکن است ثابت یا حتی یکسان برای همه باشد، اما به دلیل ماهیت هزینههای زندگی و نسبت درآمد، بار مالیاتی واقعی بر دوش اقشار کمدرآمد سنگینتر است. نمونههای رایج مالیات تنازلی شامل مالیات بر مصرف (مانند مالیات بر ارزش افزوده یا مالیات بر فروش) و عوارض غیرمستقیم است که بدون توجه به سطح درآمد، از همه مصرفکنندگان دریافت میشود و در نتیجه اثر منفی بر توزیع درآمد و عدالت مالیاتی دارد.
استدلالهای موافق مالیات تنازلی
- تأمین کالاهای عمومی: مالیات تنازلی (مانند مالیات بر فروش) میتواند منبع مؤثری برای تأمین بودجه کالاها و خدمات عمومی همچون زیرساختها، آموزش و بهداشت باشد.
- ارتقای سلامت جامعه: مالیات بر کالاهای مضر (مانند سیگار، الکل و نوشیدنیهای قندی) میتواند رفتارهای ناسالم را کاهش داده و موجب بهبود سلامت عمومی شود؛ زیرا افزایش قیمت، انگیزه مصرف را پایین میآورد.
- رشد اقتصادی: کاهش مالیات بر درآمدهای بالا میتواند موجب تشویق کارآفرینی، سرمایهگذاری و ایجاد اشتغال شود و در نتیجه رشد اقتصادی را تقویت کند.
- سادگی اجرایی: نظام مالیاتی تنازلی به دلیل داشتن نرخ یکنواخت، سادهتر از نظام تصاعدی اجرا و نظارت میشود و به منابع اداری و نظارتی کمتری نیاز دارد.
- کارایی اقتصادی: این نوع مالیاتها تحریفزا نیستند و برخلاف مالیاتهای تصاعدی، انگیزه کار، سرمایهگذاری یا تولید را کاهش نمیدهند.
- ایجاد توازن در نظام مالیاتی: در نظامهایی که بخشهایی از مالیاتها بسیار تصاعدی هستند (مانند مالیات بر درآمد)، اعمال مالیات تنازلی میتواند به ایجاد تعادل در کل ساختار مالیاتی کمک کند.
استدلالهای مخالف مالیات تنازلی
- افزایش نابرابری اقتصادی: مالیات تنازلی فشار مالی بیشتری بر خانوارهای کمدرآمد وارد میکند و بخش بزرگتری از درآمد آنها را میبلعد، که میتواند موجب تداوم فقر و کاهش تحرک اجتماعی شود.
- افزایش فشار مالی بر اقشار ضعیف: افراد کمدرآمد ممکن است برای پرداخت مالیات بر مصرف با مشکلات مالی جدی مواجه شوند و در تأمین نیازهای اساسی مانند غذا، مسکن و بهداشت دچار تنگنا شوند.
- کاهش بهرهوری نیروی کار: فشار مالیاتی میتواند انگیزه کار را در میان افراد کاهش دهد و در نتیجه بهرهوری نیروی کار پایین بیاید.
- کاهش قدرت خرید و مصرف: با افزایش بار مالیاتی بر مصرفکنندگان، توان خرید مردم کاهش یافته و این موضوع میتواند منجر به کاهش تقاضای کالاها و خدمات و حتی ورشکستگی برخی کسبوکارها شود.
مقایسه مالیات تصاعدی و مالیات تنازلی
مالیات تصاعدی (Progressive Tax) و مالیات تنازلی (Regressive Tax) دو الگوی اصلی در نظامهای مالیاتی هستند که تفاوت آنها در نحوه ارتباط میان درآمد و نرخ مالیات است. در نظام مالیات تصاعدی، با افزایش درآمد، نرخ مالیات نیز افزایش مییابد؛ یعنی افراد یا شرکتهایی که درآمد بیشتری دارند، درصد بالاتری از درآمد خود را مالیات میپردازند. این نظام بر اصل «توان پرداخت» استوار است و به دنبال تحقق عدالت اجتماعی و توزیع عادلانهتر درآمدهاست. نمونههای رایج آن شامل مالیات بر درآمد اشخاص یا شرکتها است.
در مقابل، در نظام مالیات تنازلی، با افزایش درآمد، نرخ مؤثر مالیات کاهش مییابد؛ به این معنا که افراد کمدرآمد بخش بیشتری از درآمد خود را به عنوان مالیات پرداخت میکنند نسبت به افراد ثروتمند. این نوع مالیات معمولاً بهصورت غیرمستقیم (مانند مالیات بر فروش یا مالیات بر مصرف) اخذ میشود و ارتباطی با سطح درآمد ندارد.
از نظر ساختار نرخها، در مالیات تصاعدی نرخ نهایی (Marginal Tax Rate) بیشتر از نرخ میانگین (Average Tax Rate) است، در حالیکه در مالیات تنازلی نرخ نهایی کمتر از نرخ میانگین است. از نظر کارکرد اجتماعی و اقتصادی، مالیات تصاعدی به کاهش نابرابری و افزایش عدالت اقتصادی کمک میکند اما ممکن است انگیزه سرمایهگذاری و تولید را کاهش دهد، در حالیکه مالیات تنازلی اجرای سادهتر و تأثیر مثبتتری بر فعالیتهای اقتصادی دارد ولی فشار بیشتری بر اقشار کمدرآمد وارد کرده و نابرابری را افزایش میدهد.
تفاوت مالیات تنازلی با مالیات ثابت
تفاوت اصلی میان مالیات تنازلی و مالیات ثابت در نحوه ارتباط میان نرخ مالیات و سطح درآمد افراد است. در مالیات تنازلی، هرچه درآمد بیشتر شود، نسبت مالیات پرداختی به درآمد کاهش مییابد؛ یعنی افراد کمدرآمد سهم بیشتری از درآمد خود را بهصورت مالیات میپردازند نسبت به افراد پردرآمد. در مقابل، در مالیات ثابت (Flat Tax) نرخ مالیات برای همه درآمدها یکسان است و همه افراد درصد مشخصی از درآمد خود را به دولت میپردازند، بدون توجه به میزان درآمدشان. با این حال، از آنجا که هزینههای زندگی برای اقشار کمدرآمد نسبت به درآمدشان بیشتر است، مالیات ثابت نیز در عمل میتواند اثر تنازلی داشته باشد، زیرا فشار مالیاتی نسبی بر گروههای کمدرآمد بیشتر احساس میشود. به بیان دیگر، مالیات تنازلی بهطور ساختاری ناعادلانه است، در حالیکه مالیات ثابت در ظاهر عادلانه ولی در عمل ممکن است به نتایجی مشابه منجر شود.
بررسی نمونههای جهانی از اجرای مالیات تنازلی
بررسی نمونههای واقعی از مالیات تنازلی دیدگاههای ارزشمندی درباره تأثیر آن بر جوامع مختلف و کارایی سیاستهای مالی ارائه میدهد. در سال ۲۰۰۵، ایالت اُبوالدن (Obwalden) در کشور سوئیس نظامی از مالیات تنازلی را اجرا کرد، اما در سال ۲۰۰۷، دادگاه عالی فدرال سوئیس آن را لغو نمود؛ زیرا این نظام با قانون اساسی فدرال سوئیس در تضاد بود.
در ایالات متحده، مالیاتهای تنازلی عمدتاً از طریق مالیات بر فروش، مالیات بر کالاهای خاص (Excise Taxes) و مالیات بر حقوق و دستمزد (Payroll Taxes) اجرا میشوند. مالیات بر فروش که توسط دولتهای ایالتی و محلی بر کالاها و خدمات اعمال میشود، بیشتر بر اقشار کمدرآمد تأثیر دارد، زیرا آنان بخش بزرگتری از درآمد خود را صرف کالاهای ضروری مشمول مالیات میکنند. مالیاتهای غیرمستقیم بر کالاهایی مانند بنزین، دخانیات و الکل نیز به همین ترتیب، فشار بیشتری بر خانوارهای کمدرآمد وارد میکنند، چون درصد بیشتری از درآمد خود را صرف این کالاهای مشمول مالیات مینمایند. افزون بر این، مالیات بر حقوق تأمین اجتماعی نیز تا سقف معینی از درآمد اعمال میشود؛ یعنی همهی کارگران آن را پرداخت میکنند، اما درآمدهای بالاتر از حد مشخص از مالیات معاف هستند. این سازوکارهای مالیاتی تنازلی موجب افزایش نابرابری میشوند، زیرا افراد کمدرآمد سهم بیشتری از درآمد خود را به مالیات اختصاص میدهند در حالی که افراد پردرآمد سهم کمتری میپردازند. همچنین، کاهش مالیات بر ثروتمندان در دوران ریاستجمهوری ترامپ این نابرابری را تشدید کرده و توازن را بیش از پیش به نفع ثروتمندان تغییر داده است.
در کشور برزیل نیز نظام مالیاتی تنازلی برقرار است. کسانی که تا دو برابر حداقل دستمزد درآمد دارند، حدود ۴۸٫۸ درصد از درآمد خود را مالیات میپردازند، در حالی که خانوارهایی با درآمد بیش از ۳۰ برابر حداقل دستمزد فقط ۲۶٫۳ درصد از درآمدشان را مالیات میدهند. برزیل دارای شکاف عظیمی میان فقرا و ثروتمندان است و مالیات تنازلی این فاصله را بیشتر میکند. به همین دلیل، سطح نابرابری در برزیل بسیار بالا است.
جمعبندی و نتیجهگیری
در مجموع، مالیات تنازلی با وجود مزایایی مانند سادگی اجرا، کارایی اقتصادی و تأمین منابع پایدار برای دولت، به دلیل ماهیت ساختاری خود میتواند آثار منفی قابلتوجهی بر عدالت اجتماعی و توزیع درآمد بر جای گذارد. این نوع مالیاتها معمولاً فشار بیشتری بر دوش اقشار کمدرآمد وارد میکنند و در بلندمدت موجب گسترش شکاف طبقاتی و افزایش نابرابری اقتصادی میشوند. تجربه کشورهای مختلف نشان میدهد که اتکای بیش از حد به مالیاتهای تنازلی بدون سیاستهای جبرانی مناسب، میتواند کارایی اقتصادی را در ازای تضعیف عدالت اجتماعی بهدست دهد. بنابراین، برای دستیابی به نظام مالیاتی متعادل و پایدار، ترکیب هوشمندانهای از مالیاتهای تصاعدی و تنازلی، همراه با سیاستهای حمایتی هدفمند، ضروری است تا هم رشد اقتصادی حفظ شود و هم عدالت مالیاتی و اجتماعی تحقق یابد.
بدون دیدگاه
اولین نفری باشید که دیدگاه خود را در مورد این مقاله ثبت میکنید
پاسخ دهید
برای ثبت دیدگاه باید وارید سایت شوید
ورود به سایت